زندگی من
theme designer :

x-themes.blogfa.com



........... مــــن این روزهـــــا صدای ثانیــــه ثانیـــــه فرامــــوش شدنم را می شــــنوم . .

ازامروز برنامه زندگیم تغییرمیکنه

نگرانم برای زندگیم........................خیلی نگران

همون اولش گفتم خدایا توکل بخودت اگه درستش همینه  که خودت راه بنداز.....

دعام کنید که بخیر بگذره ثانیه ه

نمیدونم چقدر قراره دور خودمو شلوغ کنم؟

هرچی که هست                  کاشکی فایده داشته باشه        بهترازمنفعل بودنه

 

امروز بود انگار/ دوستم حالش خوب نبود.....خدایا میشه کمکش کنی ازاین امتحانی که داری ازش میگی سربلند بیاد بیرون........فکرکنم خیلی گذاشتیش زیرمنگه........کاشکی خودت یه حرفی میذاشتی تودهنم که بهش بگم.......نمیدونم حرفای من روش تاثیرمیذاره یانه.........

هرچندحال خودمم تعریفی ازحال اون نبود......فکرمیکردم داره حرفای خودمو حرفای دلمو به خودم میگه.......هیچی نگفتم....فقط دلم میخاست کمکش کنم همونجور که دلم میخاد یکی کمک خودم کنه....

 

یکی....یعنی......خودت

چقدر ناراحت بودم وقتی حرفایی شبیه حرفای خودم بهم میزد...چقدردلم گرفت برات .....اخه بد شناختیمت

کاشکی بهترین تصمیمو بگیره........میدونم دوست عاقلی دارم.....ومیدونم بخاطر شرایط این حرفارومیزد.....خودت کمک کن بهمون.......

من برم صبح بیدارشم خاب نمونم بازم..



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






†ɢα'§ : <-TagName->
جمعه 17 آذر 1391برچسب:, 10 بعد از ظهر |- فراموش شده -|

ϰ-†нêmê§